کودک "انسان دیده نشده" (1) ("حقوق الهی" کودک ، در سایه تعریف سکولار)
نشست نقد انفعال سیاسی درتعهدات دیپلماتیک-کنوانسیون حقوق کودک_۱۳۹۷
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر برادران و خواهران عزیز. به دوستان عرض کردم که به همان اندازه که مهم است بدانیم در 40 سال گذشته چه گذشت و چه از موانع سخت و عبورنکردنی عبور شد و پشت چه موانعی ماندهایم که هر دوی اینها هم مهم است. گرچه نسبت آن مساوی نیست و موانعی که عبور شد خیلی بیش از موانعی است که پشت آن ماندهایم. آنها را هم باید بدانیم. نه برای تأسف خوردن به آنها و نشر یأس و اینکه بگوییم راه طی شده راه مهمی نبوده است. راه طی شده راه بسیار مهم و صعبالعبوری بود و هیچ ملتی مثل ملت ایران نمیتوانست از این موانع عبور کند و فقط هم با تفکر بسیجی و انقلابی میشد از این موانع عبور کرد اما پشت یک سری از موانع هم ماندیم و شما باید آنها را شناسایی کنید و در دو، سه دههی آینده از این موانع هم عبور کنید. اما به همین اندازه این مهم است که بدانیم چگونه از این موانع عبور کنیم. من بیشتر در خصوص چند مانع بزرگ در حوزهی نظامسازی و دولتسازی که سنگ اول تمدنسازی جدید اسلامی در عصر نو هست عرض خواهم کرد که یکی، دو موانع بزرگی که شما باید از آن عبور بکنید از جمله کدام موانع هستند. بنابراین موضوع بحث ما این است که بعد از این 40 سال با تفکر بسیجی در دانشگاه با رویکرد علمی چگونه و از چه موانعی باید عبور کرد. منظور ما به طور خاص در حوزهی دولتسازی و نظامسازی است. نکتهی اول این است که در این 40 سال اسناد بالادستی و تعیین مبانی و اهداف و سیاستها شبیه قانون اساسی و در ذیل قانون اساسی زیاد نوشته شده است. البته این کار بسیار مهمی است. اغلب رژیمها و دولتها در جهان اساساً اساسنامهی مستقلی که تولید و فکر خودشان باشد را ندارند و همهی رژیمها غالباً وابسته به یکی از دو بلوک بودهاند و همه چیز را کپی زدهاند. اینجا شعارهایی زده شد که قابل کپیبرداری از نظامهای موجود شرق و غرب نبود چون به طور مبنایی با آنها مشکل داشت. در حوزهی روش و ابزار از شرق و غرب چیزهایی آموختیم و در اینجا شعار «نه شرقی، نه غربی» را نگفتیم و نگفتیم هیچ نوع آموزشی در حوزهی روش، ابزار و تجربههای موفق نخواهیم گرفت و با شرق و غرب کاری نداریم. این اصلاً نه امکان دارد و نه مفید است. شعار «نه شرقی، نه غربی» به این معنا نبود که هیچ دستاوردی در شرق و غرب را به رسمیت نمیشناسیم و قبول نداریم و چون شرقی یا غربی است و در ایران تولید نشده است همه از اساس باطل است و باید آن را دور بریزیم و دوباره همه چیز را از صفر شروع بکنیم. چنین چیزی نه امکان دارد، نه مفید است و نه اساساً حرف این انقلاب بوده است. معنی «نه شرقی، نه غربی» این نبود، بلکه این معنا را داشت و خواهد داشت که ما جدا از سلطهی شرق و غرب و مستقل از آنها اما مرتبط با همه جلو میرویم. با هر کس قصد دشمنی با این ملت و براندازی این انقلاب را ندارد روابط داریم و از همهی آنها استفاده میکنیم و چیز یاد میگیریم و از این هم ابایی نداریم. چنانچه آنها از دیگران و همه از هم چیز یاد میگیرند. نظامات بشری نظام تعلیم و تعلم متقابل است. تجربهها از ملتها، فرهنگها، تمدنها منتقل میشود و در هر عصری هم یک تمدنهایی از بقیه قویتر هستند و یک عدهای هم ضعیفتر هستند. همه باید روابط انسانی برابر به لحاظ اخلاقی و حقوقی داشته باشیم. ما در یک همچین رابطهای با شرق و غرب مشکلی نداریم. از آنها چیزهایی میآموزیم و متقابلاً چیزهایی هم به آنها میآموزیم. معنی «نه شرقی، نه غربی» این بود که تحت سلطهی شرق و غرب نباشیم که در آن زمان شرق به خصوص شوروی و کمونیستها بودند و غرب هم چند کشور اروپایی که استعمارگر بودند. همهی کشورهای اروپایی که استعمارگر نبودند. همان چند کشوری که استعمارگر بودند. مثل انگلیس، فرانسه و در یک دورههایی ایتالیا و آلمان و در دورههای دیگری بلژیک، هلند، پرتغال و خیلی قبلتر اسپانیا که در این اواخر اینها قدرت استعماری هم نداشتند و در عصر جدید در رأس اینها آمریکا بود. این ملت تحت سلطهی اینها نمیرود و بر اساس مبانی خودش و در جهت منافع و حقوق و عزت خودش عمل میکند و در سیستمسازی از شرق و غرب هم الهام میگیرم و تجربههای مثبت را میآموزیم منتها تا جایی که با ارزشهای ما و تعریف ما از یک زندگی درست و انسانی و شرفتمندانه منافاتی ندارد. در این جهت ما هم شرقی و هم غربی هستیم اما در آن جهت سلطه و نفوذ و غارت شدن و تحقیر شدن و وابستگی نه شرقی و نه غربی هستیم. این باید روشن بشود. چون بعضیها میگویند «نه شرقی، نه غربی» یعنی انزوا، یعنی ترک رابطه با همهی جهان و این اصلاً معنی ندارد. استقلال غیر از انزوا است. این ملت با همهی جهان مرتبط است اما شرافتمندانه و آزاد برای خودش تصمیم میگیرد و در جهت حفظ حقوق و کرامت خود به طور آزادانه و آگاهانه با همهی فرهنگها و تمدنها هم رابطه دارد. ما در این 40 سال در حکومت جمهوری اسلامی کسانی را کم و بیش داشتهایم و الان هم داریم که یا با سوء نیت و یا با حسن نیت یا آگاهانه و یا ناآگاهانه با این ارزشها مبارزه کردهاند و میکنند تحت عنوان اینکه راه پیشرفت این نیست. راه پیشرفت وابستگی، تقلید، کپی زدن، اطاعتپذیری است. یک مقدار از شرف مردم خود را بفروشیم تا پیشرفت کنیم. اینها فکر میکنند با شرافتفروشی و وطنفروشی میتوان پیشرفت کرد. در حالی که ملت و حکومتی که هویت ندارد نمیتواند پیشرفت کند و تا آخر وابسته میماند. این پیشرفت قلابی و از نوع درجه 3 و وارداتی است. قطعاً چنین ملت و دولتی امکان و قدرت تمدنسازی نخواهد داشت چه به موارد دیگر برسد. امام و انقلاب آمد و یک خط جدیدی را باز کرد که ما با مشارکت مردم و در جهت مبانی خودمان سیستمسازی کنیم و نظامات اجتماعی و نظامات اقتصادی و نظامات حقوقی و خانواده و رسانه و نظام تعلم و تربیت و دانشگاه و حوزه و مدارس و انواع این نظامات را بر اساس مبانی خود و در جهت منافع خودمان و حقوق ملت دوباره طراحی و مدیریت کنیم و البته اگر در یک جاهایی با این کرامات و مبانی منافاتی دارد حتماً از تجربههای موفق شرق و غرب هم استفاده بکنیم. اما متأسفانه اتفاقی که افتاده و میافتد این است که یک عدهای منفعلانه تن به رابطه با غرب و شرق میدهند. حالا شرق که سقوط کرد. یعنی توجه اصلی به آن طرف و نگاه، نگاهِ برده به ارباب، نگاهی که تا آخر نگاه شاگرد به استاد است و هیچ وقت تو نمیخواهی استاد بشوی و میخواهی تا آخر این رابطهی پایین به بالا را حفظ کنی. میخواهی بدون تولید علم، تولید قدرت، تولید ثروت، تولید خلاقیت، هویتسازی و نظامسازی این مسیر را ادامه بدهی. خودمان را به پشت سر اینها میبندیم و باج هم میدهیم و اگر یک مقدار تحقیر هم میشویم عیبی نداریم چون در عوض پیشرفت میکنیم و کاش پیشرفت میکردیم. ما با این مورد مشکل داریم. وجه شدید این در دورهی پهلوی و اواخر قاجار بود و وجه لطیفتر و پیچیدهتر و پوشیدهتر این در بعضی از مسئولین جمهوری اسلامی در این 40 سال بوده است. این را در دههی 60 هم داشتهایم. در جریان دولت موقت همین رویکرد بود و بعد جریان بنیصدر و در دههی 70 از درون خود نیروهای انقلاب یک کسانی همان گرایش را پیدا کردند و به سمت لیبرالیزم اقتصادی و فرهنگی و در اواخر دههی 70 به سمت لیبرالیزم سیاسی و فرهنگی رفتند و همینطور کم و بیش گرفتار بودیم. نمونههای دیگر این را هم همین الان شما میبینید. اتفاقاتی که در این سالهای اخیر میافتد چنین نگاهی را دارد و دائم امتیاز میدهی و دائم عقب میروی و باز هم مأیوس نمیشوی و امیدوار میمانی و میگویی شاید به ما نظر رحمت و لطف بکنند. این قضایای برجام و اقتصاد برجامی و امتیاز دادن و امتیاز نگرفتن و اینکه باز امید داشته باشیم و باز همین مسیر را برویم و بگوییم جمهوریخواهان بد هستند و دموکراتها خوب هستند و یا بگوییم جمهوریخواهان هم خوب هستند و خود «ترامپ» بد و دیوانه است. او اگر دیوانه بود 100 نفر از شما را سر کار نمیگذاشت. بعد بگوییم که نه، آمریکا بد است و اروپاییها خوب هستند. همینطور بمانیم. آنها میگویند ما اصلاً قبول نداریم و کار شما را حل نمیکنیم و اینها بگویند بالاخره حل میکنید. این آخرین نمونهی حی و حاضر غربشناسی، آمریکاشناسی و اروپاشناسی در یک درس فشرده و در یک ترم فشرده است و یک نمونه از آن جلوی چشم شماست. تازه یک نمونهی مسالمتآمیز آن اتفاق افتاده و نمونههای خشن آن قبلتر اتفاق افتاده است. الان هم در جاهای دیگر جرئت میکنند نمونههای خشن را به کار بگیرند ولی در داخل ایران این جرئت را نمیکنند و الا آزمایش میکردند. به نظر من ما الان در حوزهی دولتسازی و نظامسازی دو مشکل عمده داریم. اسناد بالادستی خوب خیلی داریم. انواع و اقسام شوراهای عالی، سیاستهای کلی، بعد از قانون اساسی تصویب شده است. شاید بهترین اسناد بالادستی دنیا را ما داشته باشیم. مشکل اول ما این است که کسانی که در دولت و مجلس لایحه یا قانون مینویسند و آنها عمل میشود و آنها مبنای تقسیم بودجه است و آنها معیار عزل و نصب و پاسخگویی هست در بسیاری اوقات ارتباط این قوانین جزئی و این لوایح با آن اسناد بالادستی معلوم نیست. یعنی همه اول یک بخشی از اسناد بالادستی را میآورند که بهترین حرفهای عالم در رشتههای مختلف است. اینقدر مصوبات خوب داریم که واقعاً برای جهان کافی است. معقول، اخلاقی، توحیدی، انسانی است و آزادی و آگاهی و دموکراسی هم در آن موجود است. مشکل اول این است که حلقهای که این اسناد بالادستی را به اسناد پاییندستی وصل میکند معلوم نیست کجا هست. این خیلی حلقهی گشادی است و اصلاً گاهی باز است و اصلاً گاهی نیست. الان مشکل ما در اسناد پاییندستی و ارتباط اسناد پاییندستی با اسناد بالادستی است. الان آخرین نمونه همین سند 50 سالهی پیشرفت است که حرفهای آن خیلی حرفهای خوبی هست. همینها قبلاً در قانون اساسی آمده است، در اسناد مهندسی فرهنگی، سبک زندگی، سند جامع علمی و همهجا همینها آمده است ولی ما همچنان همان مشکلی که در یکی، دو دههی قبل داشتهایم را هنوز داریم. یکی از مشکلاتی که نسل شما باید در 40 سال آینده حل کند همین است. در 40 سال گذشته از موانع خیلی سختی عبور شد. انقلاب شد، نظامسازی شد، جریانسازی شد، گفتمان کل جهان اسلام را گرفت و انقلاب ما مسیر جهان را عوض کرد و تاریخ تغییر مسیر داد و اصلاً در تقدیر بشریت دست برد و کارهای عظیمی شد که در طول تاریخ نشده بود و در جاهای دیگر هم امکان نداشت این اتفاق بیفتد. هیچ کس مثل ملت ایران نتوانست این کار را بکند. اما ما در 40 سال آینده بیشتر در حوزههای نرمافزاری و سختافزاری در جهت تکمیل این حلقههای دولتسازی و نظامسازی و استارت تمدنسازی مشکل داریم. من مشکلات را به شما میگویم. یک، ما در قوانین و لوایح اجرایی مشکلاتی داریم که معمولاً دولت، مجلس، شوراهای شهر و روستا، مدیریتهای شهری و وزارتخانهها و نهادهای حکومتی این قوانین جزء و لوایح اجرایی را مینویسند. بین خود این قوانین و لوایح تناقض هست. همهی اینها با هم سازگار نیست. بین اینها و اسناد بالادستی در خیلی از جاها اصلاً ارتباطی نیست. یعنی در دو صفحهی اول همهی اسناد بالادستی را مثل انشا با جملههای مقدس و خیلی خوب مینویسند و بعد شروع میکند همان طرحی که خودش تهیه کرده را در بند دوم میآورد. توضیح هم نمیدهند که اینها با آنها چه ربطی دارد. در آنجا مثلاً یک اولویتها و یک ارزشهایی تعیین شده است. این اولویتها و ارزشها در این قوانین و لوایح ریز به چه شکل رعایت میشود؟ پس ما یک مشکل در اسناد پاییندستی و اجرایی داریم. در تخصص، پاسخگویی، ارتباط دادن اسناد پاییندستی با اسناد بالادستی مشکل داریم که ببینیم هر بخش و نهادی روی کدام پروژه چقدر بودجه گذاشته است و این پروژه در چه زمانی باید جواب بدهد و چه کسی باید پاسخگو باشد و ارتباط این با آن اسناد بالادستی چه هست. من یکی، دو نمونه مثال بزنم که همین الان کشور گرفتار آن است و بنا را بر این میگذاریم که واقعاً سوء نیت نیست و حسن نیت دارند. خب ما در قانون اساسی و در مبانی و اسناد بالادستی خود چقدر راجع به مسائل مختلف از قبیل عدالت اقتصادی، بانک اسلامی، سالمسازی روابط مالی، انتقال پول، مسئلهی خانواده، حقوق کودک، تعلیم و تربیت حرف زدهایم؟ بهترین حرفهای دنیا را زدهایم. از قبل از انقلاب میگفتهایم، بعد از انقلاب هم در قانون اساسی آوردهایم، در اسناد بالادستی آوردهایم، اینقدر مطلب خوب هست که به لحاظ نظری در تمام جهان میتوانی از اینها دفاع کنی و سرت را بالا بگیری و واقعاً کسی در برابر اینها حرفی ندارد. این که من میگویم را با تجربه میگویم. اما حالا این قوانین اجرایی و عملکرد مدیریتهایی که باید به اینها عمل بکنند چقدر با اسناد بالادستی انطباق دارد؟ چه کسی نظارت میکند؟ چه کسی جواب میدهد؟ زمانبندی آن کجا و چقدر است؟ چه کسی مثلاً میگوید این اسناد بالادستی است، ما بر اساس این این قانون را در مجلس نوشتیم، یا این لایحه را در دولت یا در شوراهای مدیریتی و وزارتخانهها نوشتیم و این مقدار بودجه میگیریم و ظرف 9 ماه در سه مرحلهی سه ماهه پاسخ میدهیم و شما هم بیایید ما را ارزیابی کنید و اگر لازم شد محاکمه هم بکنید. این بیتالمال است، این سسسس عالی است، پس چرا خروجی اینها در عمل و در کف خیابان به این شکل است؟ من 100 مثال برای شما میزنم. نسل شما باید این دو نقص را برطرف کند و الا نمیتوانید و تمام این زحمات به باد میرود. مردم عادی، کارگر، کشاورز، کارمند مشکلات پیدا میکنند. اینها باید طبق اسناد بالادستی جواب میگرفتند. اسناد پاییندستی هم ادعا میکردند که ما برای ادعای اینها در حال کار کردن هستیم اما خروجی آن در کار نیست. نظارت درست بر نظام بانکی، نظام مالی، نظام مالیاتی، نظام گمرکی نیست. اینکه چه کسی باید چقدر حقوق بگیرد، چگونه به روش علمی باید جلوی اختلاس را بگیریم، مسئلهی پولشویی که جزو اولین و نخستین مسائل در اقتصاد اسلامی است که پول نامشروع را به شکل مشروع نشان ندهند. ما که یک عالمه اسناد بالادستی داشتیم و داریم ولی در مقام اجرا میبینیم که اکثر اینها فلج است. دولتها میآیند و میگذرند و گاهی به طور فردی یک ابتکاری به کار میگیرند اما عملاً ما این مشکل را داریم. این مشکلها باید در دههی پنجم و ششم انقلاب و نسل شما در حوزه و دانشگاه و در مدیریتها حل بشود. دانشگاهی که نتواند این مسائل را حل کند به چه دردی میخورد؟ ما اینهمه فارغالتحصیل رشتههای علوم اجتماعی، انسانی، بازرگانی، بانکداری و غیره داریم پس چرا از حل این مشکلات عاجز هستند؟ این همه دکتر در رشتههای مختلف علوم انسانی و علوم اجتماعی داریم. مسئلهی ترافیک، مسئلهی مدیریت شهری، مسئلهی اعتیاد، معماری، مسئلهی شهرسازی، مسئلهی طلاق، اشتغال، تولید داخلی، مدیریت صادرات و واردات در جهت اقتصاد سالم باید حل بشود. چرا اینطور است؟ چرا مشکل داریم؟ بعضی از این موارد که مدیریت میشود اسلامی نیست و حتی غربی هم مدیریت نمیشود. یعنی غربزده است و غربی نیست. باز مدل غربی در کنار ضررها یک منافعی هم دارد اما در مدل غربزده ضررهای غرب را دارد و منافع آن را ندارد. ممکن است خود شخص نماز هم بخواند اما فکر دینی و اسلامی و انقلابی نیست. من در همین خبرگزاریها دیدم که بعضی از مسئولین ردهبالای ما در حوزهی مدیریت شهری اعلام کردند ما باید از غرب مدیر بیاوریم. اگر به این تیپها بگویی چرا؟ میگویند ما قصد خدمت داریم و قصد خیانت نداریم. مگر زمان مشروطه آن فردی که گفت تنها راه پیشرفت این است که مدیر و وزیر از اروپا و انگلیس بیاوریم و گفتند که از موی سر تا ناخن پا باید غربی بشویم و الا مشکلات ما حل نمیشود، مگر همین فکر نبود؟ مگر از همین فکر رژیم پهلوی با آن همه عقبماندگی و فلاکت و بدبختی بیرون نیامد؟ حالا باز بعضی از افراد بعد از گذشت 30، 40 سال از انقلاب همین دیدگاه را دارند و میگویند وزارتخانهها و قانونگذاری را به آنها بدهیم. چرا خودتان را اصلاح نمیکنید؟ چرا این همه فارغالتحصیل بیفایده و کمفایده داریم؟ یا در حوزه بنشینیم و انتقاد کنیم که فلان جا خلاف شرع است. پس شما چه کاره هستید؟ دهها هزار طلبه، فاضل، با اخلاص، با استعداد، علاقمند، نظام آموزشی پژوهشی حوزه چرا نمیتواند این امکانات را درست مدیریت بکند؟ چرا صد درس خارج از فقه نداریم که این مشکلات را به لحاظ فقهی و اسلامی حل بکند؟ حالا نتیجه چه شده است؟ مسئولین ما بیصدا و با صدا در عرصههای مختلف دائم قراردادهای بینالمللی امضا میکنند. شما قضیهی برجام را دیدید، قضیهی FATF را دیدید. همین روزها سمینار بینالمللی کودک تحت نظارت سازمان ملل در ایران قرار است تشکیل بشود. همین را بررسی کنید. قوانین راجع به کنوانسیون اسلامی کودک نوشته شده است. خیلی وقت پیش در داخل نوشته شده است. حتی در شورای انقلاب فرهنگی هم پارسال تصویب شد اما ابلاغ و اجرا نمیشود. آقای رئیس جمهور امضا نمیکند. وقتی شورا یک چیزی را تصویب میکند رئیس شورای انقلاب فرهنگی هر وقت هر کسی هست که رئیسجمهور وقت است باید سریع امضا کند و ابلاغ کند. آن ابلاغ نشده است. حالا میخواهند کنوانسیون حقوق کودکی که سازمان ملل گفته را ابلاغ کنند و اجرا کنند. همان قضیهی 2030 به یک شکل دیگری در حوزهی کودک عمل میشود. چرا اینطور است؟ این که در شورایی زیر نظر خود شما تصویب شده است. طبق قانون باید ابلاغ کنید. چرا ابلاغ نمیکنید؟ گفتند معاون حقوقی دولت گفته که حالا که ما در کنوانسیون حقوق کودک چند سال پیش امضا کردیم، پس بیخودی جنجال و سر و صدا راه نیندازیم. خب آن چیزی که تصویب شد شورای نگهبان 7، 8 اشکال وارد کرد و گفت خلاف قانون اساسی و خلاف شرع است و اینها باید اصلاح بشود. حالا بدون اصلاح اینها و بدون بحث اینها را تأیید کردند و دولت اعلام کردند و بعد هم گفتند هر جای آن که خلاف اسلام باشد ما به آن عمل نمیکنیم. حق تحفظ است. این شرطگذاریها به درد خود شما میخورد. چرا نمیگویید که ما از طرف ایران در این مسئله حرف داریم؟ ما میخواهیم اصلاحات بزنیم. ما در حوزهی حقوق کودک برای جهان پیشنهاد داریم. مزایای اینکه در کنوانسیون حقوق کودک هست را ما داریم و ضررهای این هم نیست. چرا اینها را مطرح نمیکنید؟ چرا پشت اینها نمیایستید؟ اینها که از آنها مترقیتر است. این جوگیر شدن و تحت تأثیر قرار گرفتن است. همین مسئلهی AFTF و بحث پولشویی را بگویم. خب پولشویی که قطعاً یک جنایت اقتصادی است. همه جای دنیا هم اتفاق میافتد. من یکی چیزی به شما بگویم. بیشترین پولشویی جهان در خود اروپا و آمریکا اتفاق میافتد. من فقط آخرین خبر در این حوزه را برای شما بگویم برای اینکه بدانید مسئله، مسئلهی پولشویی نیست. اگر پولشویی باشد حرفی نیست. بحث پولشویی، بحث کودک، بحث نظام خانواده، بحث محیط زیست، قرارداد پاریس، 70، 80 درصد مواد خوبی دارد و به نفع همهی ملتها است اما اول اینکه با کدام مبانی است و دوم اینکه با آن 10 درصد و 5 درصد چه کار میکنید؟ با آن زهر و سمی که داخل این غذا هست چه میکنید؟ سوم اینکه خود آنها پایبند نیستند اما از این مقابلهها برای پایبند کردن و کنترل کردن شما و ما استفاده میکنند. همین کنوانسیون حقوق کودک را فقط یک کشور در تمام جهان امضا نکرده است. فقط آمریکا امضا نکرده است. آمریکا و سومالی امضا نکردهاند. سومالی که اصلاً دولت ندارد. خود آمریکا کنوانسیون جهانی حقوق کودک را که در سازمان ملل در نیویورک آمریکا تصویب شده است را امضا نمیکند و میگوید همه امضا کنید ولی من امضا نمیکنم. آمریکا امضا نمیکند ولی ما که خودمان طرح داریم باید امضا کنیم. بعد هم میگوییم هیچ چیز نگو. در مورد همین پولشویی ظاهر این است که نظام بانکی غرب خیلی شفاف و پاک و سالم است و میخواهند نظام بانکی بقیه هم همینطور باشد. آخرین خبری که همین الان در رسانهها هست. همین امروز من دیدم و با خود گفتم به شما بگویم که بروید بخوانید. پولشویی 227 میلیارد دلاری توسط 7 عضو اصلی اروپایی و غربی AFTF است. همینهایی که به ما فشار میآورند که اگر این AFTF را امضا نکنید به لیست سیاه میروید. این آخرین نمونهی پولشویی است. یکی از بزرگترین پولشوییهای تاریخ که 227 میلیارد دلار است. ظاهراً هم در «دانسبانک» دانمارک اتفاق افتاده است. 7 عضو اصلی AFTF فقط در این پرونده حداقل 7 سال است که درگیر یکی از بزرگترین پولشوییهای تاریخ هستند و همینها به ما میگویند که باید بی قید و شرط تمام مواد آن را قبول کنید. دنیا اینگونه است. این گزارش رویترز است. این از مواردی است که همین روزها لو رفته است. بزرگترین بانک دانمارک است که تازه میگویند جزو سالمترین بانکهای اروپا و جهان است. پولشوییهای عظیم و بلند مدت با همکاریهای 6 کشور دیگر اروپایی اتفاق افتاده. مدیر مبادلات این بانک در حوزهی دریای بالتیک این اعتراف را میکند. میگوید چون این خبر رسانهای شده من میگویم که اگر فردا بلایی سر من آمد بدانید به این دلیل بوده است. میگوید در همین پروژه از 2007 تا 2014 حداقل صدها مبادلهی مشکوک صورت گرفته، قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و انواع و اقسام کثافتکاری اتفاق افتاده که حداقل رقم قطعاً 200 میلیارد یورو یا 227 میلیارد دلار فقط در این بانک بین 7 کشور اروپایی پولشویی اتفاق افتاده است. این خبرگزاری رویترز است. پوشش شرکتهای مختلف که یکی از اینها شرکتهای نفتی مثل شرکت نفت «شِل» برای انگلیس بوده است. میگوید من چند بار به مقامات ارشد گفتم که در بانک ما پولشویی اتفاق میافتد و در یک مواردی به خود من گفتند به شما مربوط نیست و به خانه برو. برو و فردا بیا و کاری به این کارها هم نداشته باش و فقط امضا کن. میگوید شعبههای این بانک در انگلیس، در استونی، در سوئیس، در ترکیه، در چین، در لتونی و در 150 کشور دیگر مقصد این پولهای شستشو شده بوده که فقط از این بانک در این 7 سال این مبلغ اتفاق افتاده است. سازمانهای ردهبالای نظارت بر فعالیتهای مالی در آمریکا و اتحادیهی اروپا اعلام کردهاند ما تحقیقات میکنیم ولی به هیچ کس گزارشی پس ندادهاند. هیچ کشور اروپایی استراتژی شفاف ملی و بانکی برای مقابلهی مالی با پولشویی و تروریزم ارائه نکرده است. میگوید اهداف و فعالیتهای ملی در این زمینه با هم هماهنگی و انسجام ندارد. در اروپا که اینطور است در بقیهی جاها موضوع روشن است. میگوید اغلب اینها چیزی به نام اطلاعات مالی به طور واقعی، موثر و دایر ندارند و انواع پولشوییها دائم در جریان بوده و هست و بنیاد این بانکها بر اساس پولشویی تشکیل شده است و ادامه پیدا میکند و میگوید اساساً درک کافی در مورد خطرات و ضعف در اجرای مقابله با تأمین مالی تروریزم و پولشویی در همه جا دیده میشود. الان هم که به فکر افتادهاند و سر و صدا میکنند میخواهند بقیهی کشورها را برای مدیریت اقتصاد و نظام بانکی کنترل کنند و اینکه همه چیز جلوی چشم اینها شفاف باشد و در اتاق فرمان تحت کنترل آنها باشد که در بانکهای کل کشورها نقل و انتقالات به چه شکل است. یکی از اهداف آنها هم این است که تروریستهای خوب مثل داعش که با اینها کار میکنند تأمین بشوند و تروریستهای بد، یعنی انقلابیونی که علیه اینها مبارزه میکنند کنترل و سرکوب بشود. این یک مورد است. این یکی از اعضای اصلی AFTF است که تازه استعفا کرده و بیرون آمده است و میگوید یک محیط کاملاً آرام برای هر نوع جنایت اقتصادی در جهت مخفی کردن خطوط مالی در جریان است. همین حرفهایی که به ایران میگویند هیچ کدام از ما چنین نظام شفافی نداریم و میخواهیم بقیه را برای خودمان شفاف کنیم. خود ما شفاف نیستیم. کمیسیون اتحادیهی اروپا در همین ماه سپتامبر اعلام کرد که پروندههای پولشویی در بانکهای اتحادیهی اروپا به قدری زیاد شده که ما فقط باید قوانین پولشویی یک بار دیگر از اول بنویسیم چون اصلاً نظارت درستی بر آنها نیست. این یک نمونه بود و یک نمونه هم همین قضیهی کنوانسیون کودک است. من نمیخواهم کلیگویی کنم. استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی، برادری، برابری، پیشرفت، شفافیت، همهی اینها را قبول داریم. در اسناد بالادستی همهی اینها را 1000 بار گفتهایم و بهترین تفسیرها را هم کردهایم. سوال این است که چطور؟ من خواهش میکنم دقت بکنید. چون نمیخواهم کلیگویی کنم قصد دارم ریز وارد همین نمونهای که مثال زدم بشوم که همین روزها اتفاق میافتد. همین الان که من و شما با هم حرف میزنیم. میدانید که بعد از جنگ جهانی دوم از بس در خود اروپا به دست خود اروپاییها جنایت علیه کودکان اتفاق افتاد شرمنده شدند و ظاهرسازی کردند و گفتند یک چیزی به نام روز جهانی کودک داشته باشیم. اولاً هر کشوری روز جهانی کودک را یک روزی که خودش خواسته اعلام کرده است. ولی نوبت به ایران که میرسد میگویند باید همان روزی باشد که سازمان ملل گفته است. در حالی که الان روز جهانی کودک در جهان 40، 50 روز است و هر کشوری برای خودش یک روزی را انتخاب کرده است. به مناسبت فرهنگ خودشان انتخاب کردهاند ولی در اینجا گفتهاند نه، همان چیزی که سازمان ملل گفته خوب است. از همین جا شما دقت کنید. این روز جهانی کودک از 1989 در سازمان ملل تصویب شده است. تصویب این روز در سازمان ملل بعد از انقلاب ما بود. دو، سه سال بعد ایران جزو اولین کشورها امضا کرده که تقریباً سال 72 میشود و الان 97 هستیم. در آنجا تصویب شد که این لازمالاجرا است. عرض کردم فقط آمریکا و سومالی امضا نکردهاند. همه امضا کردهاند و ما هم امضا کردیم. 140 کشور امضا کرده است. خودشان میگویند این مقبولترین سند جهانی حقوق بشر است که همه امضا کردهاند. هیچ سند حقوق بشری اینقدر امضا ندارد. اولاً که عرض کردم خود آمریکا امضا نمیکند. مگر شما حقوق کودک را قبول ندارید؟ میگوید چرا ما قبول داریم ولی مگر ما تابع شما هستیم. ما خودمان برای خودمان برنامهای داریم که به شما ربطی ندارد. این که در نیویورک امضا شده است. آمریکا 2030 را امضا نکرد. فرانسه امضا نکرد ولی ما باید امضا کنیم. در مورد AFTF عرض کردم که کشورهای اصلی آن جزو پولشوترین بانکهای جهان هستند. میگوید ما حتی الان نظام بردهفروشی داریم. میدانید که سازمان ملل اعلام کرد بین 100 تا 350 میلیون برده به همان سبک قدیمی همین الان در جهان به طور قطعی خرید و فروش میشود. به همان شکل سابق هم هست. به شکل مدرن هم باید گفت دو میلیارد برده در دنیا هست. تمام کشورها و ملتهایی که در دنیا غارت میشوند. کار میکنند و گرسنه هستند تا آنهایی که کار نمیکنند سیر بشوند. همهی اینها برده هستند. الان نصف جهان برده است. چه کسی میگوید نظام بردهداری تمام شده است؟ قاچاق انسان و قاچاق برده اتفاق میافتد. فروش زنان و کودکان به عنوان کالای جنسی اتفاق میافتد. یکی از پرسودترین تجارتهای جهان تجارت زن و کودک است. زنان و کودکان را معامله میکنند و از آنها استفادههای جنسی و غیر جنسی میکنند. مرکز صنعت پورنو آمریکا است که خانمها لخت بشوند و مردها پول بدهند و آنها را در اینترنت نگاه کنند. یکی از پردرآمدترین صنایع در جهان است. غارت جهان به کنار باشد. حالا نوبت کودک است. حالا میخواهیم ببینیم حقوق کودک چگونه رعایت میشود. این اطلاعات و تحلیل و آمار را بچههای دانشجویی مثل شما جمع کردند و مستند آوردهاند. میگویند ما به هر کسی میگوییم کسی محل نمیگذارد. باز در اینجا سر و کلهی معاونت امور زنان و خانوادهی ریاستجمهوری پیدا هست و جالب است که وزارت دادگستری هم به عنوان مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک درگیر این ماجرا هستند. من عرض کردم که مبنا را بر این میگذاریم که همهی اینها قصد خدمت دارند و حسن نیت دارند. ما میخواهیم چند سوال را مطرح بکنیم. اولاً سند ملی حقوق کودک و نوجوان ما در شورای انقلاب فرهنگی رسماً تصویب شده است. مدتها هست که به دفتر ریاستجمهوری رفته تا رئیس جمهور امضا و ابلاغ کند و طبق قانون باید ابلاغ کند. رئیس جمهور یعنی رئیس شورای انقلاب فرهنگی نمیتواند بگوید شورا تصویب کرده ولی من ابلاغ نمیکنم. ولی خب ابلاغ نمیکند. این یک سوال است که چرا اینطور است؟ تصویب شده است. سوالات و ابهاماتی هم در آن بوده که دوباره بازنگری شده و فروردین همین امسال تحویل دادهاند. رئیس جمهور ابلاغ نمیکنند. معاون حقوقی ایشان نقل کرده که وقتی ما به کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل ملحق شدهایم نباید یک ساز جدایی بزنیم. خب این ساز جدایی نیست. ملحق مطلق نشدهایم. همان موقع شورای نگهبان اعلام کرده، دولت ایران در سال 72 که زمان مرحوم آقای هاشمی بوده گفته ما قبول کردهایم و عضو شدهایم منتها اگر جایی از آن خلاف اسلام و قانون اساسی باشد به آن عمل نمیکنیم. آنها این حرفها را قبول ندارند. سر قضیهی برجام شما دیدید. ما گفتیم تفسیر ما از برجام این است. آنها هم گفتند تفسیر خود شما از برجام به درد خودتان میخورد. آنها طبق تفسیر خودشان عمل کردند. چیزی که اتفاق افتاد تفسیر آنها بود و تفسیر اینها نبود. اقتصاد برجامی این است. الان فکر میکنم در همین روزها قرار است کنفرانس بینالمللی حقوق کودک، کنفرانس منطقهای آن توسط ایران و در تهران تشکیل بشود. اولاً که کلاه ما را برداشتهاند و گفتهاند مرکز منطقهای پیگیری مصوبات سازمان ملل ایران باشد. یعنی چه؟ یعنی ما در کل منطقه ما باید از طرف آنها پیگیری کنیم که آیا دستورات آنها اجرا میشود یا نمیشود؟ حالا در ازای این به ما چه میدهند؟ میگویند در ازای این شما پول هم بدهید. یعنی سازمان ملل یک ریال به ایران پول نداده و ایران باید پول بدهد و تأمین کند و به نام یونیسف و به نام سازمان ملل برنامههای آنها در ایران و در منطقه به دست ما اجرا بشود. ببینید ما چقدر زرنگ هستیم. خب همین را سوال میکنیم. این تعهدات را دادهاید یا ندادهاید؟ اگر دادهاید بیایید و توضیح بدهید که کجای این منافع ملی است؟ کجای این عزت ملی است؟ یک بار دیگر میگویم. ایران مرکز نشر و قرارگاه پیگیری این مصوبات سازمان ملل در منطقه است. یعنی از اعتبار جمهوری اسلامی ایران برای نشر پروژههای غربی در کل منطقه و جهان اسلام از جمله عراق، سوریه، افغانستان، پاکستان و آسیای میانه استفاده کردهاند. یعنی ما پادوی سازمان ملل هستیم که باید پیگیری کنیم تا اینها اجرا کنند. حالا پول هم به ما نمیدهند و باید ما پول آن را بدهیم. به نام چه کسی تمام میشود؟ به نام سازمان ملل تمام میشود. پروژهی چه کسی تعقیب میشود؟ پروژهی آنها تعقیب میشود. پس ما چه؟ به لحاظ نرمافزاری چه اتفاقی میافتد؟ هیچ، شما یک چیزهایی را تصویب کردهاید که به درد خودتان میخورد. امضا نمیکنند. اینها موانع بزرگ برای 40 سال آینده است که اگر 200 هزار نفر دیگر هم شهید بدهیم و این فکر در حکومت و در نخبگان و در دانشگاه و حوزه اصلاح نشود باز هم قافیه را باختهایم. بعضی از نهادهای پولی در کشور به اسم بخش خصوصی یا مجبور شدهاند، یا آنها را مجبور کردهاند. این چیزهایی که میگویم اخبار مخفی نیست. اینها در سایتهای اینها هست. همین الان در یکی از فروشگاههای زنجیرهای بزرگ و یکی از بانکهای مهم کشور تعهد کردهاند که با پروژهی سازمان ملل همکاری کنند. خب این هزینه را از داخل ایران میدهد. بخش به اصطلاح و ظاهراً خصوصی است ولی در واقع اینها خصوصی نیست. جفت اینها به امکانات حکومتی تکیه داده است. بخشی از آنچه که یونسکو تحت عنوان آموزش حقوق کودک میگوید بخشی از همان مفاد 2030 است منتها با یک اسم دیگر است. ایرادها را بگویید تا اصلاح کنند. مثلاً یونیسف در تمام این سالها یک کلمه راجع به کودکان فلسطین، کودکان یمن، کودکان عراق، سوریه حرف نزده است. مجلس چه چیزی را تصویب کرد؟ مجلس شورای اسلامی ایران سال 72 تصویب کرد این کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل را میپذیریم و به آن ملحق میشویم به شرطی که مفاد آن در هر مورد و هر زمانی با قوانین داخلی و موازین اسلامی تعارض داشت از طرف ما لازمالرعایه نباشد. خب شما این شرط را میگویید ولی او این شرط را قبول نمیکند. حالا من میگویم در برابر این شرطگذاریها با کشورهای دیگر چه کار کردند. این قانون در همان روزها به شورای نگهبان میرود. شورای نگهبان میگوید ما هم تأیید میکنیم منتها 8 یا 9 بند این خلاف موازین اسلامی است. هیچ کس این موانع و این شرطها را تا امروز درست پیگیری نکرده، اصلاح نکرده، تلاش نکرده در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل اصلاح بشود. هیچ کس پاسخگو نبوده و نیست. ممکن است بگویید حالا یک چیزی روی کاغذ گفتهاند. چه کسی داده و چه کسی گرفته. مثل مهریه که میگویند چه کسی داده و چه کسی گرفته. در حالی که به شما بگویم این هم خلاف قرآن است. یعنی ما آیات قرآن داریم و سنت قطعی اسلامی است که مهریهی درست همان اول ازدواج باید داده بشود. ائمه میگفتند ما مهریهی همسران خود را همان اول ازدواج میدهیم. در قرآن آیه داریم که اینهایی که به هر دلیل نمیتوانند با هم زندگی کنند و میخواهند از هم جدا بشوند حرام است و عذاب الهی دارد که مرد روی زن فشار بیاورد که زن از حق خود بگذرد. مثلاً بگوید فلان کار را نمیکنم تا موهای تو مثل دندانهایت سفید بشود. این خلاف صریح قرآن است. قرآن میفرماید ذرهای از حقوق زن نباید پایمال بشود و هر چه که به زن داده شده و تملیک شده متعلق به اوست و باید حق او را بدهی. تحت فشار گذاشتن زن از سوی مرد در موقع جدایی حرام است. آیه نازل شده است. برای دفاع از حقوق زن در هنگام جدایی آیه نازل شده ولی خب فرهنگ عمومی ما این مشکل را دارد و رسماً میگویند مهریه را چه کسی داده و چه کسی گرفته است. این هم همینطور است. بعضیها میگویند حالا اینها را امضا کردیم. من به شما عرض میکنم. الان در 7، 8 استان ما اینها با بودجهی بیتالمال تعریف و پیگیری میشود. هیچ کس هم پاسخگو نیست. آن چیزی که خود ما تصویب کردهایم امضا و ابلاغ نمیشود ولی آن چیزی که آنها گفتهاند اجرا میشود. چه کارهایی میکنند؟ برنامهی عمل جامع کنوانسیون حقوق کودک مدتهاست که در کشور با پول بیتالمال اجرا میشود. به جای اینکه به نهادهای حاکمیتی اینجا جواب بدهند، به جای اینکه به حوزه و دانشگاه و روشنفکرهای اینجا جواب بدهند به آنها جواب میدهند. پیگیری برای تصویب دورهی آموزشی آشنایی با کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل، انواع کارگاهها را راه انداختهاند، جلسات مختلف کارگروه راه انداختهاند، جلسات مختلف تبیین برنامههای کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل را راه انداختهاند، بعضی از معاونتهای سیاسی اجتماعی استانداریها منشور کنوانسیون حقوق کودک را به نهادها ابلاغ کردهاند، برش استانی کنوانسیون حقوق کودک را تهیه کردهاند و دستور دادهاند که باید اجرا بشود. نهادهایی برای نظارت بر عملکرد دستگاههای اجرایی تشکیل دادهاند که باید گزارش بدهید که دستورات سازمان ملل را چقدر اجرا کردهاید. پول هم برای ما هست. صدمه و منافع هم ما هستیم ولی باید به آنها جواب بدهیم چون آنها رئیس هستند. مثل اینکه حکومت جهانی تشکیل شده و ما جزو اولین استانهای آن هستیم چون خود آن کشور میگوید من امضا نمیکنم ولی ما میگوییم از اول باید امضا کنیم. امضا هم که نمیکنیم، جلو میگذاریم. گفتهاند نهادهای مختلف باید نمایندههای ثابت خود را برای شرکت در این جلسات مربوط به کنوانسیون حقوق کودک معرفی کنند و طبق آن چیزی هم باید باشد که آنها تعریف کردهاند. داخل ایران و داخل تهران و چندین استان این فعال شده است. کارگروه تخصصی بانوان با حضور معاونتهای بعضی از استانداریها و مدیرهای دستگاههای اجرایی، جلسه با سازمانهای فعال این حوزه در راستای اجرای کنوانسیون و گزارش به آنها، دفتر امور بانوان ریاست جمهوری و امور بانوان استانداریها باید دستگاههای اجرایی را برای اجرای این مسئله هماهنگ کنند. اینهایی که میگویم الان اجرا میشود. بعد مصوبهی شورا امضا هم نمیشود و سالها است که قرار است اصلاحاتی در آن انجام بشود ولی کسی این اصلاحات را انجام نداده است. دستور دادهاند باید کمیتهی تخصصی متشکل از سمنهای حوزهی کودکان تشکیل بشود که من دفعهی قبل هم گفتم که چند دولت اروپایی آمدند و گفتند ما حاضر هستیم چندین مدرسه در بعضی از مناطق بسازیم، به خصوص مناطق زلزلهزده منتها کل برنامهی آموزش و پرورش آنها را باید ما تعیین کنیم. ما میگوییم اینجا چه تدریس بشود و چه چیزی را آموزش ببینند و اینجا بعضیها استقبال کردند و گفتند جهانی شدیم. دستور دادند اتفاق فکری متشکل از اساتید دانشگاهها، مشاورین مجرب و حقوقدادن در خصوص کنوانسیون جهت بررسی نیازها و مشکلات این حوزه تشکیل بشود. گفتند کمیتهی کاری این کنوانسیون در کانون پرورش فکری کودک و نوجوان باید تشکیل بشود. گفتند دستگاهها باید پیشنهادات خود را برای اجرای این کنوانسیون بدهند و غیره. حالا دیگر اقدامات اجرایی که در چه شهری، چه استانی، چه اتفاقاتی افتاده و چقدر بودجه روی آن گذاشتهاند را نمیگویم. بخشی از اینها را بعضی از همین بچههای دانشجو و حتی خود مسئولین که میگویند ما نمیدانیم این پروژه چه هست. حالا ممکن است بگویید مشکل این چه هست؟ چه ایرادهایی دارد؟ این چیزی که دوستان ما نوشتهاند و امضا کردهاند و ابلاغ نمیشود تمام مزایای کنوانسیون حقوق کودک را دارد به علاوهی مزایای اضافی و عیبهای این را هم ندارد. منتها چون این را آنها گفتهاند و باید آنها راضی بشوند عمل میکنند و به این کاری ندارند. من فقط چند نمونه از اشکالاتی که در این کنوانسیون هست را برای شما مثال بزنم. مثلاً در یک ماده تحت عنوان ممنوعیت تبعیض علیه کودکان به خاطر گرایشات جنسی رسماً همجنسبازی کودک زیر 18 سال را به عنوان حقوق کودک تعریف کردهاند. اسم آن را هم ممنوعیت تبعیض علیه کودکان به خاطر گرایشات جنسی میگذارند. در مادهی دیگری خانواده را تعریف میکند و میگوید منظور از خانواده فقط مرد و زن و کودک نیستند. ممکن خانواده دو مرد باشند یا دو زن باشند و مسئولیت یک کودک را به عهده بگیرند. این همجنسبازی است. در یک مادهی دیگر میگوید سقط جنین جزو حقوق است. جزو حقوق چه کسی است؟ سقط جنین جزو حقوق کودک است؟ یعنی کودک در جنین و در شکم مادرش خودکشی کند؟ بله، اگر سلامت و بهداشت مادر در خطر باشد بحث سقط جنین چیز دیگری است. سقط جنین به این شکل که زنها و مردهای مختلف با هم بچه درست کنند و بعد بچه را سقط کنند که گرفتار بچه نشوند چه؟ این آدمکشی و قتل است. در یک بخش دیگر از کنوانسیون حقوق کودک تقریباً از سقط جنین جرمزدایی شده است. این گناه که هیچ، جرم هم نیست. در یک مادهی دیگر این مسئلهی تربیت کودک که به تأثیرپذیری کودک توجه نشود تحت عنوان ابراز آزادانهی عقاید آمده است ولو انحرافی باشد، ولو فساد باشد. تحت عنوان حق بزرگترها در آزادی بیان حق این بچه کلاً نادیده گرفته میشود. در یک مادهی دیگر تحت عنوان همین آزادی عقیده و آزادی جستجو و دریافت اطلاعات و عقاید از هر نوعی که باشد مسئلهی انحرافات عقیدتی و انحرافات اخلاقی آمده است. حالا که شد و کسی جلوی آن را نگرفت و رهایش کردیم. فضای مجازی حتماً فوائدی داشت و دارد و در این شکی نیست اما چون مدیریت و کنترل نشد به این مسیر آمد. یک روزی یقهی مسئولین این کشور در مجلس، در دستگاههای قضایی، در نهادهای ارتباطات را در آخرت خواهند گرفت که میلیونها کودک و نوجوان به خاطر عدم مدیریت درست فضای مجازی به فساد و گناه و کثافتکاری افتادند. دهها و صدها خانواده متلاشی شد و شما مسئول آن بودید. اینهایی که در حوزهی فضای مجازی فکری برای کنترل سایتهای غیر اخلاقی و سایتهایی که مفاسد عقیدتی داشت نکردند و باعث شد در این سالها چه خانوادهها که متلاشی شد، چه خیانتهای جنسی که اتفاق افتاد، چه انحرافات فکری که اتفاق افتاد. اینها را در روز قیامت رها نمیکنند. ما روایت داریم که هر کس باعث فساد و گمراهی یک نفر بشود قاتل اوست و هر کس که یک نفر را بکشد گویی کل بشریت را کشته است. اینها قاتل هستند. اینجا جزو حقوق آزادی بیان برای کودک و آزادی دستیابی به اطلاعات برای کودک و بچهی کوچک آمده است. آزادی اطلاعات جنسی، آزادی رسانه آمده است. حالا یک دختر یا پسر نوجوان فیلمهای همجنسبازی را در رسانهها و در تلگرام و این رسانهها ببیند. چقدر آدم در این وسط گرفتار شد. چه کسی جواب اینها را میدهد. اینهایی که میتوانستند و نکردند برای اینکه دیگران بگویند اینها آدمهای روشنفکر هستند عذاب قطعی آخرت را دارند. جلوی انتقاد را نباید بگیری. جلوی آزادی بیان، گسترش علم و اطلاعات مفید را نباید بگیری ولی جلوی اینها را که باید بگیری. اتفاقاً بعضیها با اینها برخورد میکنند و عصبانی میگویند انتقاد نکنید، حرف نزنید، خفه بشوید ولی در مورد این چیزها نه، چیزی نمیگویند. در یک مادهی دیگری از کنوانسیون حقوق کودک تحت عنوان حمایت از حریم خصوصی کودک والدین و پدر و مادر اجازه ندارند به بعضی از رفتارهای بچهی خودش نظارت کند. حق ندارد سوال کند که کجا بودهای و چه کار کردهای؟ یک بچهی کوچک که مدرسهی ابتدایی یا مدرسهی راهنمایی میرود و کاملاً آزادی روابط جنسی را قائل شدهاند. سقط جنین در دختران زیر 18 سال آمده است. میگویند زیر 18 سال دختر نباید ازدواج بکند اما بچهی خود را سقط کند. یعنی چه؟ یعنی روابط نامشروع و غیر اخلاقی و سوء استفاده از دختر عیبی ندارد. کودک هم باشد عیبی ندارد. بچه را سقط کن اما نباید زیر 18 سال ازدواج بکنی. به طور افراطی فردگراییهایی مادی را در کودک و نوجوان تقویت کردند. اصلاً خیلی از این مواد کنوانسیون حقوق کودک خوب است و اکثر آن هم اسلامی است. اما در مورد جهتگیری و مبانی آن کجا بحث میکنید؟ چرا اینها را امضا میکنید، اصلاح هم نمیکنید و با بیتالمال اجرا هم میکنید و کسی هم جواب نمیدهد؟ بعد مصوبهی خود شورا را اجرا نمیکنید. در کنوانسیون حقوق کودک یک عالمه حقوق کودک دیده نشده است. جدا از اینهایی که دیده شده و نمونههایی از آن را گفتم که غلط است یک چیزهایی هست که اصلاً دیده نشده است. مثلاً به مراحل مختلف رشد کودک اصلاً در کنوانسیون حقوق کودک توجهی نشده است که کودک در سنین مختلف چه اقتضاعاتی دارد؟ حقوق کودک در همهی سنین که به یک شکل نیست. کم و زیاد میشود. راجع به حق حیات جنین، که در شکم مادر یک انسان است. مگر حق داری او را از روی خوشامد به قتل برسانی؟ راجع به تفاوتهای طبیعی دختر و پسر که در یک جاهایی باید حمایت ویژه از دختر و در یک جاهایی باید حمایت ویژه از پسر بشود و در یک جاهایی اینها با هم تفاوتهای ویژه دارند هیچ توجهی نشده است. به مصالح اخلاقی و معنوی کودک اصلاً توجه نشده است. اینکه چیزی به نام تربیت دینی کودک وجود دارد که عقاید، اخلاق، رفتار، دنیا، آخرت و ابدیت او را شامل میشود مطلقا توجهی نشده است. این که کودک حق دارد به روش مشروع به دنیا بیاید. بزرگترین نقض حقوق کودک این است که او را به روش نامشروع و به روش غیر اخلاقی به دنیا بیاوری. او میگوید به چه حقی من را به این روش وارد دنیا کردهاید؟ به خاطر اینکه یک مرد و زن فاسد بودهاند و خواستهاند یک لحظه خوشگذرانی کنند؟ این جزو حقوق کودک نیست که هر کودک و هر انسانی حق دارد به روش مشروع وارد این عالم بشود؟ پدر و مادر مشروع داشته باشد. پدر خود را بشناسد. آغوش گرم خانواده را حس کند. به هویت ملی کودکان هم توجهی نشده است. اینکه تو برای کدام کشور هستی؟ هر کشوری یک فرهنگ و منافعی دارد. حق اینکه این کودک حتی باید اسم زیبا داشته باشد. اینها حقوقی است که اسلام علاوه بر آنها مطرح میکند. اسم درست و خوب برای او بگذارید. کودک حقوق خود را باید حتماً یاد بگیرد اما باید مسئولیتهای خود را هم یاد بگیرد. اصلاً صحبت از مسئولیت کودک و نوجوان نمیشود. کودک حقوق دارد ولی مسئولیت هم دارد منتها باید کودکانه و در حد خودش باشد. به تربیت جنسی کودک اصلاً توجهی نمیشود. حق طهارت جنسی، حق کودک برای اینکه از انحرافات جنسی او پیشگیری بشود، حق کودک برای اینکه کودک مورد تعرض جنسی مردان و زنان فاسد قرار نگیرد. آموزش باید به روش مشروع باشد نه آموزش به روش نامشروع باشد. آموزش با حفظ حیا و مراتب و سن باشد. توجه به کودکانی که استعدادهای درخشان دارند در این کنوانسیون نشده است. توجه به روابط خاص کودک با خانواده، با خواهر و برادر و فامیل نشده است. مسئولیت پدر و مادر در یک جاهایی نسبت به کودک متفاوت است. مثلاً پدر مسئول تأمین مخارج کودک است. پدر نمیتواند بگوید من نمیکنم و مادرش بکند. این حق را نداری. باید انجام بدهی. نباید بار را روی دوش مادر بگذارد. مادر کار سخت تولد فرزند و تغذیهی بچه را انجام میدهد و بیشترین وقت را مادر برای بچه میگذارد و پدر دیگر نمیتواند بگوید مسئولیت اقتصاد بچه هم با تو باشد. خب اینها در این کنوانسیون نیست. رابطهی پدر با فرزند، مادر با فرزند، اشتراکات و تفکیک آن نیامده است. بستگان صالح و فامیل در سرپرستی کودکی که بیسرپرست یا بدسرپرست است نقش دارند. نباید بچه را فوری به دولت بدهی. یک مراحل واسطهای دارد. راجع به تربیت اقتصادی کودک هم چیزی نیامده. این که چگونه مصرف کند، چقدر مصرف کند، مصرف حلال و حرام و مصرف مشروع و نامشروع داریم. تربیت اخلاقی کودک در اقتصاد اخلاقی از بچگی در تربیت اسلامی هست. به اینها اصلاً توجه نمیشود. اینکه نوجوان رشید مسئولیت کیفری دارد نه اینکه هر کاری را دلش میخواهد انجام بدهد و مثلاً برود و یک آدم بکشد و بگوید من نوجوان هستم. البته مسئولیت در حد خودش است و حتی کودک مسئولیت مدنی دارد و باید به او آموزش داد. ولو کیفری نیست ولی مدنی هست. اینها در کنوانسیون نیست. تحت عنوان کودک جهانی و شهروند جهانی یک چیزی را تعریف میکنند. ما با شهروند جهانی مشکلی نداریم و اتفاقاً به دنبال آن هستیم ولی مهم این است که شهردار جهان چه کسی است؟ چه کسی برای شهروندان و کودکان جهان قرار است برنامه بریزد؟ کسانی که جزو مسئولان رده اول آن کشور هستند اغلب یا زنباره هستند یا بچهباز هستند. ردههای یک اینها یا به سوء استفاده و پورنوی کودکان گرفتار هستند یا تجاوز جنسی به زنان و دختران و زنان کارمندان خود کردهاند. تا خود کاخ سفید همینطور است. رئیس جمهور، نخستوزیر، رئیس پارلمان هر جایی زن و کودک و یا حتی همجنس هم گیر بیاورند همین کارها را میکنند. کنگرهی آمریکا اعلام کرد در آنجا بیش از صد و خردهای نفر همجنسباز هستند. رسماً قوم لوت بر آمریکا و بر غرب حکومت میکنند. دقیقاً قوم لوت هستند. اینها میخواهند در جهان سرپرست کودکان بشوند. کودکان را به عنوان شهروند جهانی تعریف میکنند. حق هویت را کاملاً سطحی میبینند. اینکه یک فرزند در روابط غیر اخلاقی متولد بشود، پس هویت او کجا میرود؟ چه کسی پدر اوست؟ چه کسی مادر اوست؟ خانوادهی او کجاست؟ به چه کسی عشق بورزد؟ چه کسی به او عشق بورزد؟ پناهگاه او کجاست؟ شما در آنجا شهرهایی دارد که در بعضی از آنها تا 75 درصد مردم نمیدانند پدرشان چه کسی است. ضربالمثل دارند. میگویند هر کسی مادر خود را میشناسد ولی در خیابان که راه میروی هر مردی ممکن است پدر تو باشد. اینها میخواهند کودکان جهان را تحت سرپرستی بگیرند. ما با چنین فرهنگی مواجه هستیم. حقوق کودکانی که حاصل روشهای بارداری به شیوهی تلقیح مصنوعی و رحم جایگزین و رحم اجارهای هستند چه میشود؟ راجع به اینها در کنوانسیون حقوق کودک بحثی نشده است. آموزش و پرورش کلاً دولتی است. بخش اصلی آموزش و پرورش در خانواده است. یک بخشی از آن مدرسه و دولتی است ولی بخش مهمی از آن در خانواده است. اختلاط محیطهای آموزشی به عنوان حقوق دیده میشود. در سند ملی که در اینجا و در شورا تصویب شد امتیازاتی هست که در آنجا نیست. با وجود این ابلاغ نمیشود. در سند داخلی در مورد کودک و نوجوان بحث شده است و فقط در مورد کودک بحث نشده است. ثانیاً گفته شده متناسب با مراحل مختلف رشد فکری، روانی، عاطفی و جسمی حقوق جدیدی تعریف و مدیریت میشود که در کنوانسیون حقوق کودک چنین چیزی نیست ولی در چیزی که اینجا تصویب شد و ابلاغ نشد این هست. تفاوت در سن بلوغ دختر و پسر دیده میشود. هویت کودک به خصوص اینکه در یک خانوادهی مشروع قانونی به وجود آمده باشد در نظر گرفته میشود. هویت ملی او به ویژه زبان، خط، لباس، گویش، پوشش، آداب ملی و محلی او در چهارچوب موازین که برای او هویت اجتماعی میسازد و شخصیت به او میدهد در نظر گرفته میشود که بیشخصیت به جامعه نیاید. مهمتر از این هویت دینی او در نظر گرفته میشود. این که کودک حقوقی دارد اما در برابر پدر و مادر خود وظایفی هم دارد و آن مسئلهی اطاعت از پدر و مادر است. آنها مصالح بچه را میبینند و بچه هم باید این را بپذیرد. احترام به پدر و مادر در نظر گرفته شده است. این رسمی که بچه پدر و مادر خود را به اسم کوچک صدا میزند همین فرهنگ است. الان در خیلی از خانوادهها همینطور است که اسم کوچک پدر و مادر را صدا میزنند. بچهی کوچک مثلاً به مادرش میگوید «زهره غذا پختی؟» یا مثلاً به پدرش میگوید «عباس میخواهیم به مسافرت برویم. کارهایت را هماهنگ کن تا برویم.» اصلاً احترام به پدر و مادر و اینکه جلوی آنها چطور بنشینی و چطور صحبت کردن و اجازه گرفتن نیامده است. یک وقتی یکی از مسئولین بالای کشور با پدر خود به دیدن امام رفته بود. خودش جلو آمده بود و پدرش هم پشت سر او. امام همانجا پرسیده بود ایشان چه کسی هستند؟ پدر شما هستند؟ گفته بود بله. خدمت شما آمدهاند. امام گفته بود اگر پدر شما هستند چرا شما جلوتر از ایشان داخل اتاق آمدی؟ کودک باید از کودکی اهمیت مادر را یاد بگیرد. باید مورد عشق باشد و به او احترام بگذاری. این اتفاقاً جزو حقوق کودک است. حق معنوی و حق رشد است. یک فردی پیش پیامبر اکرم(ص) آمد و گفت «من خیلی گناه کردهام. چطور باید جبران کنم؟ چه کار کنم که خدا گناهان من را زود ببخشد؟» پیامبر فرمودند «برو به مادرت خدمت کن. برای مادرت نوکری کن.» گفت «بله، چشم. بعد از آن چه؟» پیامبر دوباره فرمودند «مادرت» گفت «بله آقا، متوجه شدم. بعد از آن چه؟» پیامبر فرمودند «بعد مادرت» گفت «آقا متوجه شدیم. این را فرمودید. بعد از آن چه؟» پیامبر فرمودند «بعد از آن پدرت.» سه بار مادر، مادر، مادر و بعد فرمودند پدر. این یک فرهنگ است. جالب است، یک فردی گفت «مادر من فوت کرده است.» گفتند «برو و به خالهات خدمت کن.» گفت «من خاله ندارم. متأسفانه عمه هم ندارم. چه کار کنم؟» فرمودند «این درختهای نخل عمهی تو هستند. اینها را عمهی خود فرض کن و از این به بعد درختهای زیتون هم خالهی تو هستند. باید به درختها برسی و هر روز به آنها آب بدهی.» با گیاهان و محیط سبز همخانواده هستی. از این به بعد شما با گیاه و درخت و گل فامیل هستی. برو بچههای عمهی تو غنچه دادهاند و به آنها برس. باید به نیت مادرت به عمه و خالهی خود خدمت کن و اگر عمه و خاله نداری به نیت آنها به گیاهان و گلها برس. برو و به گلها آب بده. پیامبر اکرم(ص) چگونه به کودک نگاه میکردند؟ ما در روایت داریم که گاهی پیامبر جلوی کودکان پای خود را دراز نمیکردند. اهل بیت هم همینطور بودهاند. میگفتند جلوتر از بچهها سلام کنید و به آنها احترام بگذارید. مسابقه بود. بچهها شرط میبستند که این بار به یک شکلی پشت دیوار قایم بشویم تا پیامبر که آمد ما را نبیند و ما اول سلام بدهیم. پیامبر از پشت دیوار سلام میگفت. یعنی اینها را باز غافلگیر میکرد. در روایت داریم که میهمانی است و نشستهاند. میوه و شیرینی آوردهاند و همه میخواهند بردارند، پیامبر میگوید «یک لحظه اجازه بدهید.» ظرف میوه و شیرینی را میگیرند و پیش بچهها میروند. اول به آنها تعارف میکند و میگوید «تا اینها همه را نخوردهاند بردارید.» بچهها بر میدارند و بعد ظرف را میآورد و داخل جمع میگذارد. میگوید «هر کجا کودکان هستند اول به کودکان تعارف کنید و بعد خودتان مصرف کنید.» این فرهنگ پیامبر است. حقوق کودک، کرامت کودک و شأن کودک را در نظر میگیرد. اذان گفتهاند و اصحاب میبینند که پیامبر نیستند. میآیند تا ببینند چه شده است. میآیند و میبینند پیامبر دو کوچه پایینتر نشسته و با چهار، پنج بچهی دختر و پسر بازی میکند. گفتند «آقا اذان را گفتهاند. همه برای نماز اول وقت نشستهاند.» فرمودند «من قبلاً به این بچهها قول داده بودم که با هم بازی کنیم. تا حالا نشده بود و حالا هم باید اینها اجازه بدهند تا من بیایم.» گفتند «اذان است. بچهها را رها کنید تا سراغ کار خودشان بروند.» پیامبر اکرم(ص) فرمودند «نه، تا اینها اجازه ندهند من نمیآیم. باید از این بچهها اجازه بگیرید.» به بچهها گفتند «اجازه میدهید ایشان بیاید؟ گفتند نه، نمیگذاریم. تازه بازی ما گرم شده است.» پیامبر فرمودند «یک راهی را میگویم که هم به نماز برسیم و هم اینها راضی بشوند. من را از این بچهها بخرید. ببینید به چقدر راضی میشوند.» گفتند «چه بگوییم؟» پیامبر فرمودند «اینها گردو دوست دارند. ببینید من را با چند گردو معامله میکنند؟» خلاصه معامله شروع شد. اینها از پایین و آنها از بالا شروع کردند و مثلاً بر سر 20 گردو توافق شد و پیامبر را فروختند. پیامبر اجازه گرفت و برای نماز آمد. این در مورد حقوق کودک است. به خصوص دختر که چون ثروت و قدرت نداشت و در نگاه مادی عرب جاهلی حجاز تحقیر میشد، همینطور که الان در مدرنیته هم همینطور است. زن را برای جذابیتهای جنسی میخواهند و چون در قدرت و ثروت از مرد عقبتر است جنس دوم است. در اسلام ما جنس اول و دوم نداریم. اصلاً جنسیت دخالتی در انسانیت ندارد. «مِن ذکر اَو اُنسی...» صریح میگوید جنسیت در انسانیت دخالتی ندارد. یک تقسیم کاری هست که آن هم داخل خانواده و در یک حد محدودی بین زن و مرد هست ولی ما تقسیمبندی جنسیتی نداریم. انسان را تقسیم جنسی نمیکنیم. در روایت فرمود «هر کس کودکی را بیازارد و باعث گریهی کودکی بشود در آخرت عذاب الهی سنگینی دارد.» هر کس کودکی را بزند عذاب دارد. پیامبر در حال نماز خواندن هستند. نماز را سریع تمام میکنند. اصحاب میگویند «چه شده است؟ مشکلی پیش آمده است؟ اتفاقی افتاده است؟» فرمودند «نه. مگر صدای گریهی بچه را نمیشنوید؟ من نماز را زود قطع کردم تا ببینم مشکل این بچه چه هست.» پیغمبر وقتی بچهها را میدیدند آنها را بغل میکرد و میبوسید و برای آنها دعا میخواندند. یک بچهی کوچکی را به دست پیامبر دادند تا برای او دعا بکند. این در بغل پیامبر ادرار کرد و مادر فهمید که بچه خرابکاری کرده است. آمد تا بچه را از بغل پیامبر چنگ بزند. پیامبر ناراحت شدند و فرمودند «چه کار میکنی؟ اجازه بده کارش را بکند. من میروم و این لباس را میشویم. مشکلی ندارد. ولی وقتی تو این بچه را با خشونت از بغل من میگیری این در ذهن و خاطرهی بچه میماند.» دوباره پیامبر بچه را گرم در آغوش گرفت تا این بقیهی کارش را هم بکند. بعد هم رفت و لباس خود را شست. این نگاه به حقوق کودک و کرامت کودک است. آن بچهای که شنیدهاید مادرش میآید و میگوید این بچهی ما بیمار است و مرض قند دارد. لطفاً به او بگویید اینقدر خرما نخورد. پیامبر فرمودند «امروز که نمیتوانم به او بگویم.» گفتند «چرا؟» فرمودند «بچه دید که من الان خرما خوردم. او که نمیفهمد خرما برای من عیبی ندارد و برای او بد است. او بچه است. همین که در ذهن خود توهم بکند که چطور است که خود او میخورد و به من میگوید نخور، کافی است. من امروز معذور هستم. فردا بیایید که من جلوی این بچه خرما نخورم و او خرما خوردن من را ندیده باشد بیا تا من به او بگویم.» این یعنی به شخصیت او احترام گذاشته است. آن بچه نباید احساس کند که به او دروغ گفتهاند. اهل بیت(ع) مکرر میفرمایند «به کودکان خود دروغ نگویید.» میفرمایند «طوری با کودکان خود سخن بگویید که انگار بزرگسال هستند. اینها آدم هستند فقط یک مقدار کوچک هستند ولی شما فکر میکنید که آدم نیستند. اینها آدم کوچولو هستند و خیلی از چیزهایی که شما میفهمید و فکر میکنید که اینها نمیفهمند را میفهمند. فقط نمیتوانند بگویند. کاملاً میفهمند.» (01:05:00) خب ما در اسلام از این تعابیر و از این تعابیر خیلی بیشتر هم داریم. از آن طرف میگوید حتی اگر دختر و پسر کودک هم هستند باید رختخواب آنها را جدا کنید. یعنی آموزش و تربیت جنسی را از آن سن شروع میکند. قرآن آیه نازل کرد که به بچههای خود آموزش بدهید یک مرتبه و سرزده درب اتاق خواب شما را باز نکنند. این آیهی قرآن است. یادشان بدهید که به خصوص در سه وقت که ممکن است لباسهای خود را یک مقدار کنده باشید و راحتتر باشید بدون درب زدن نباید هیچ دربی را باز کنند. این را در آن فرهنگ گفته است. همین الان تقریباً در هیچ کجای دنیا این فرهنگ رعایت نمیشود. آنجا و در آن جامعه در قرآن آیه نازل میشود که پدر و مادر شما حقوق جنسی دارند و حق خلوت جنسی دارند و باید حواس شما باشد که هر دربی را باز نکنید. هم تربیت و هم حقوق و هم وظایف است.
والسلام علیکم و رحمهالله و برکاته
هشتگهای موضوعی